قاسمی| شهرآرانیوز؛ مریم بیدمشکلی، دبیر ادبیاتی ساده، اما متفاوت است. او سیزده سال است در زمینه کودک و شاهنامه فعالیت میکند که در این سالها سه کتاب درباره شاهنامه برای کودکان و کتابی با عنوان «رمزپردازی و نشانهشناسی افسانههای هفتپیکر» تألیف کرده است که برای دانشجویان دوره کاردانی و کارشناسی کاربرد دارد. او سال ۱۳۹۳ هم مؤسسهای با هدف فعالیتهای شاهنامه تأسیس کرد و تا پیش از آنکه بهدلیل افزایش اجارهبها این مؤسسه موقتا تعطیل شود، کارگاههای بازیگری و کتابخوانی در آن برگزار میکرده است. اکنون بیدمشکی بهعنوان یک مربی در مؤسسه خردسرای فردوسی و داور مسابقات نقالی فعالیت میکند. گفتوگوی زیر با این فعال کودک و شاهنامه درباره وضعیت آموزش نقالی و شاهنامهخوانی در مشهد انجام شده است.
کار کودک و نوجوان را به این دلیل انتخاب کردم که اگر آنها را علاقهمند کنیم، بزرگتر که شوند، خودشان دنبال این داستان را میگیرند و این اتفاق خوبی است؛ زیرا شاهنامه سرآمد همه کتابهای ما از نظر اخلاق و آموزههای ارزشی است و ریشه و فرهنگمان هم در همین کتاب است. بهویژه اگر داستانهای شاهنامه را که قابلیت دارند، بازآفرینی کنیم، خانوادهها هم به این بحث علاقه نشان میدهند و این آموزهها مؤثرتر میشود.
برای مثال در داستان سیامک و دیو، سیامک بهدست دیو کشته میشود، اما من اصل داستان را برای بچهها بیان نمیکنم؛ زیرا شاهنامه اثری فاخر است و اگر قرار باشد این را برای بچهها بگوییم، حتما باید مناسب سنشان بازآفرینی کنیم. میبینیم که خیلی از داستانهای شاهنامه این قابلیت را دارند که با آموزههای امروز ما تلفیق شوند. بهنظرم پیش از آنکه کودکان را شاهنامهخوان کنیم، باید آنها را علاقهمند کنیم تا وقتی بزرگتر میشوند، خودشان بروند سراغ شاهنامه.
سال گذشته حرکتهای خوبی در زمینه کودک و شاهنامه انجام شد. شهرداری و آموزش و پرورش با همکاری هم کلاسهایی برگزار کردند. این کلاسها کاستیهایی داشت، از این نظر که بهتر بود ابتدا مربیان دوره میدیدند تا بدانند شاهنامه را چطور برای بچهها بازگو کنند، اما بههرحال اتفاق خوبی بود که شوربختانه الان تعطیل شده است.
اگر به کاشان سر بزنید، میبیند در همه خانههای تاریخی نقالی اجرا میکنند. ما از این ظرفیتها بسیار داریم. مثلا خانه ملک ظرفیت خوبی برای این کار دارد. خودم قبلا پیشنهاد نقالی در خانه ملک را دادم تا وقتی زائران و مسافران به مشهد میآیند، این برنامهها را ببینند و به توس هم سر بزنند. فردوسی حق بزرگی بر گردن ما دارد؛ بنابراین این اتفاقها باید در مشهد پرشورتر از دیگر شهرها برگزار شود.
چندسالی است که در زمینه آموزش نقالی حرکتهایی انجام شده است و برخی خانوادهها با شاهنامهخوانی و نقالی کودکان آشنا شدهاند. در این بین، نقالی خیلی بهتر از شاهنامهخوانی میتواند جذاب باشد، زیرا بچهها غریزه خودنماگرایی دارند و در نمایش این غریزه بهشکل خوبی خودش را نشان میدهد. بچهها میتوانند از طریق نقالی که نمایشی تکنفره است هم علاقهمند شوند. آنها مهارتهای بدن و بیان میآموزند. ضمن اینکه در مدارس مسابقه نقالی داریم و بچهها میتوانند با آموزش نقالی در این مسابقات شرکت کنند. اما جا دارد زمینه برای آموزش نقالی بیشتر فراهم شود.
یک بار یک نفر در شیراز به من گفت «شما مشهدیها که برای فردوسی کاری انجام نمیدهید، آرامگاه فردوسی را بدهید به ما ببینید برایش چه کار میکنیم». این حرف را به شوخی به من زد، اما در آن حقیقتی نهفته است. یکی از مهمترین کارها همین است که مشهد باید در برگزاری جشنوارههای نقالی گوی سبقت را برباید و این جزو بایستههای شهری است که آرامگاه فردوسی در آن قرار دارد. اما میبینیم که کاشان و شیراز و اصفهان در این زمینه پیشتازند.
البته چند سالی است که مشهد دستکم به برگزاری این مسابقات بها میدهد. تا دوسه سال پیش در این مسابقات حتی داور مستقل وجود نداشت و از حضور تئاتریها استفاده میشد. این مسئله آسیبهایی داشت، مثلا در یکی از مسابقات دیدم به دانشآموزی امتیاز بالا دادند که از جنبه بازیگری خوب بود، اما شاهنامه را غلط بیان میکرد و اشتباهاتی داشت. اما الان مسابقات را با داوران اختصاصی نقالی برگزار میکنند و من هم در حد توانم در این مسابقات حضور دارم.
من تاکنون خیلی نمایشنامه خوب در زمینه شاهنامه ندیدهام. نمیدانم چرا کارگردانهای سینما و تئاتر سراغ شاهنامه نمیآیند، درحالیکه همه المانهای مدنظر آنها در شاهنامه هست.
تا کی قرار است خوراک اساطیری از غرب وارد کنیم؟! من اعتقاد دارم که رابین هود برگرفته از سمک عیار ماست یا سفیدبرفی برگرفته از ماه پیشونی ماست. اما چرا هیچکس اینها را نمیشناسد؟ چرا وقتی صحبت میشود، بچهها اسطورههای خارجی را مثال میزنند؟ جوابش این است: «ما کار نکردیم، ما خوراک اشتهاآور سر سفره این بچهها نگذاشتیم.» با این وضع چطور انتظار داریم بچههایمان میهندوست شوند. خود ما آن فیلمها، انیمیشنها و عروسکهای زیبا را آوردیم و وارد فرهنگمان کردیم، حالا چطور انتظار داریم فرزندانمان به آموزههای اخلاقی خودمان بها دهند، درحالیکه همه آموزهها در شاهنامه نهفته است.
بهتازگی کتابی با عنوان «شاهنامه برای کوچولوها» تألیف کردم که از دید کسانی که با شاهنامه آشنایی دارند، کتابی خوب است؛ زیرا برای گروه سنی الف واقعا کتابی به این شکل که آموزههای شاهنامه و مفاهیمش به زبان شعر کودکانه سروده شده باشد، نداشتیم. با اینکه هزینه زیادی برای تألیف این کتاب کردم، تعداد زیادی از این کتابها روی دست من مانده است. درحالیکه مولف نیازمند حمایت است مثلا در طرحی، این کتابها را در کودکستانها توزیع کنند. اما شوربختانه تاکنون غیر از خردسرای فردوسی که مکان در اختیارم قرار داده است تا کلاسهای نقالی برگزار کنم، از من حمایتی نشده است.